توچه دنیای مسخره ای زندگی میکنیم.
هر چیزی که فکر میکنیم یه عشق مقدسه چیزی نمیگذره که میفهمیم فقط یه لاشی بازی بوده.
من گاهی اوقات هنوز به جدی فکر میکنم.
آرزو میکنم واقعی بود.
نه فقط تو رویا.
اگه اینجا رو میخونی بدون که
هزار تای کامیار به تو شرف داره که حداقل الکی وارد رابطه نمیکنه خودشو.
رابطه ای که میدوکه تهش چیزی نیست
بچه ها میدونید گاهی اوقات دلم بشدت واسه خودم میسوزه
واسه اونموقع های خودم که با چه احساس پاکی پیشش میرفتم. فکر میکردم قراره پشت و پناهم باشه.
بهش میگفتم بابا.
بهم میگفت برا خوشحال شدنت هر کاری میکنم.
ولی یکبار هم نیومد منو ببینه.
یک ریال هم حتی تو هزینه ننداخت خودشو.
یکی باید به من میگفت عشق کا اینجوری نیست.
اگه میخونی بدون که تو بدترین چیزی بودی که خدا گذاشت سر راهم.
هم بودنت جهنم بود هم رفتنت منو کشت.
دلم برا خانومت مسوزه.
برا حس قشنگ خودم که پسری لیاقتشو نداره.
هیچکس نداره بجز خودم شاید.
میگفتم بابا و قند تو دلم آب میشد.
خودتو بدبخت کردی.
فکر نکنم تا آخر عمرت به پستت مثل من بخوره.
نمیدونم برا ادم لاشی مثل تو احتمالا کاری نداره سرشو یجا دیگه گرم کنه.
دیگه برا من درس عبرت شد و برا تو حسرت.
وقتی از سر کار میای؛ کسی نیست بهت بگه میخوام همه صورتتو ببوسم.
میدونم کسی نیست اینجوری دوستت داشته باشه.
میدونم.
منم بخاطر غلط ترین کار زندگیم نتنها تو رو دوست ندارم بلکه دیگه اون حسمم دوست ندارم.
کامی بهم گفت اشکال نداده صفحه اون روچک کردی. بالاخره هممون ادمیم. هممون احساس داریم
گفتم عزیزم من عنم میگیره دیگه صفحه ش رو ببینم.
والا
درباره این سایت